کافه آلبالو
مزخرفات من...کافه آلبالو
مزخرفات من...غریب ِ آشنا
یک زنگ موبایل آشنا
صدایی آشنا
عطر آشنایی که بوش هنوزم پره تو دماغم
صندلی جلو کنار راننده توی یک ماشین آشنا
موزیکای قدیمی آشنا
دستای آشنا
اون نگاه آشنا
خنده های آشنا
و دوست داشتنی ترین چال لپ آشنای دنیا
چند ساعتی را با همه این چیزهای آشنا گذروندن در کنار آشناترین آشنایی که چقدر غریبه شده
واااااای که چقدر می تونه لذت بخش باشه!!!
اون قدر لذت بخش دلم نمیاد امشبو تا صبح بخوام تا این شب دوست داشتنی طولانی تر بشه
و بعدش بازم منم و این دلتنگی همیشگی آشنا
و شاید یه روز با خودت بگی
.
.
.
چه دل آزارترین شد چه ....
بی خیال.
مبارکه
شاید....
و شاید اون روز خیلی دور نباشه
بهر حال این نیز بگذرد مثل همه چیز
سلام دوست عزیز
اگه مایل باشی خوشحال میشم تبادل لینک کنیم
چیزهای اشنا توشون پره از یه جور دلگرمی.....یه جور دلگرمی آشنا.
یه جور دلگرمی خاص که هیچی نمی تونه جاشو بگسره
انقدر حاص که دل تنگی های بعدشم لذت بخش می کنه
خوبه آدم قدر بعضی چیزارو بدونه!
آره عزیزم
باید دونست
من می میرم واسه این جور چیزای آشنا!
D:
منم می میرم واسشون
ولی به شرطی که...
میگم نظرتون چیه منقل و بافور هم میاوردم و یه حالی خلاصه میکردم اون شب؟:دی
خجــــــــــــــــــــــالت بکششششش:دی
رخصت